انتقادهاي مداوم، ناله کردن و گلايه هاي هميشگي، بدبيني، نارضايتي از همه چيز و راضي نشدن، مي تواند نه تنها آدم هاي اطراف تان بلکه همسرتان را هم از شما برنجاند و نسبت به رفتارها و خواسته هاي تان بدبين کند. کمتر کسي حاضر مي شود آرامش زندگي اش را با بودن در کنار يک فرد منفي گرا از دست بدهد. منفي گرايي موضوعي نيست که همسرتان بتواند به آن عادت کند. پس اگر شما از آن دسته آدم ها هستيد که به همه چيز با ديد منفي نگاه مي کنند، بايد تا قبل از اين که زندگي مشترک تان را نابود کنيد، راهي براي تغيير نگاه تان پيدا کنيد. تغيير کردن براي هيچ کس کار ساده اي نيست اما چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد براي نجات زندگي مشترک تان هم که شده زحمت تغيير را به جان بخريد.

اول بدانيد منفي هستيد يا نه

اگر مي خواهيد نسبت به منفي گرا بودن تان مطمئن شويد، اين سوال ها را از خود بپرسيد:
۱- معمولا احساس مي کنيد که خلق و خوي بدي داريد؟
۲- در بيشتر مواقع خاطرات بد و دردناک را به ياد مي آوريد و به آن ها فکر مي کنيد؟
۳- به طور معمول نسبت به اطرافيان تان نگاهي انتقادي داريد؟ در اغلب حوادث و وقايع دنبال يک جنبه منفي مي گرديد؟
۴- زياده از حد کمال گراييد؟
۵- اگر هنگام خداحافظي کسي به شما بگويد روز خوش، فورا در ذهن تان به اين فکر مي کنيد که مگر چه اتفاق خوبي قرار است در اين روز بيفتد؟
۶- آيا هنگام پاسخ دادن به همسر و فرزندان تان براي تان خيلي راحت است که بگوييد نه و بي درنگ اين پاسخ را به زبان بياوريد يا اين که به ندرت پيش مي آيد با نظرات شان موافقت کنيد و بله را به زبان بياوريد؟
پاسخ: اگر پاسخ شما به ۳ سوال يا بيشتر مثبت بود بايد بيشتر مراقب خودتان و زندگي مشترک تان باشيد. جنبه منفي گرايي که درون شماست، مي تواند خيلي زودتر از آنچه فکر مي کنيد به ازدواج تان آسيب بزند.

رژيم سلامت براي بدبين ها

اگر خودتان هم از اين چهره منفي که داريد خسته شده ايد و اگر احساس مي کنيد اين موضوع زندگي شما را به هم ريخته، مي توانيد از همين لحظه براي تغيير دادن مسير و تفکرتان قدم برداريد. البته لازمه ايجاد اين تغيير تمايل و تلاش شماست و درصورتي که شما در اين مورد مصمم باشيد، ما مي توانيم چند نکته را براي رهايي از افکار منفي به شما پيشنهاد کنيم.

رژيم غذايي تان را سالم تر کنيد:

متخصصان معتقدند، رژيم غذايي درست مي تواند روي روان ما هم تاثيرات زيادي بگذارد. سعي کنيد وعده هاي منظم غذايي داشته باشيد و از غذاهاي سالم تر و مواد تازه تر استفاده کنيد.

به اندازه کافي بخوابيد: کم خوابي مي تواند روان ما را آشفته کند و ما را در تمام روز بدخلق و بي حوصله نگه دارد. اين بدخلقي مي تواند آغازي براي آمدن افکار منفي باشد پس به اندازه نيازتان بخوابيد و البته فراموش نکنيد که کسالت ناشي از پرخوابي هم مي تواند تاثيري مشابه روي رفتارهاي تان بگذارد.

ورزش را از زندگي تان حذف نکنيد:

يک ساعت پياده روي روزانه، دويدن در پارک يا حضور در کلاس هاي ورزش مي تواند آرامش شما را بيشتر کرده و روي ذهن تان تاثير مثبتي بگذارد. اين اتفاق مي تواند افسردگي را از شما دور کند و باعث شود، آرام تر و مثبت تر زندگي کنيد.

يک قدم، يک خنده

هر روز براي خودتان قدمي برداريد که خنده را به لب هاي تان مي آورد: کارهاي ساده اي از قبيل گوش کردن به آهنگ هاي مورد علاقه تان، تلاش براي نشان دادن خلاقيت در کارتان، گرفتن يک دوش آب خنک در آغاز روز، استفاده از هواي تميز پارکي که در نزديکي تان قرار دارد يا وقت گذراندن با آدم هايي که به شما آرامش مي دهند، مي تواند به شما در اين مورد کمک کند. وقتي افکار منفي سراغ تان مي آيد نگذاريد که به راحتي به کارشان ادامه دهند: سعي کنيد خودتان را نقد کنيد و ببينيد که چقدر آن چه در ذهن شما مي گذرد از احساسات و چقدر از آن از منطق سرچشمه گرفته است. درصورتي که فکر مي کنيد آن فکر زياد هم منطقي نيست، سعي کنيد آن را با يک نگاه مثبت جايگزين کنيد.
سعي کنيد با افراد مثبت گرا تماس بيشتري داشته باشيد: اگر احساس مي کنيد از زماني که با شخص خاصي رفت و آمدتان بيشتر شده اين خصوصيات هم در شما اوج گرفته است، پس بايد در روابط تان بازنگري کنيد. يادتان نرود که دوستان و اطرافيان ما تاثير کمي روي رفتارها و نگرش هاي مان ندارند. اگر خودتان نمي توانيد اين نگاه را تغيير دهيد و مي بينيد که روز به روز بيشتر در شما قوت مي گيرد، از يک متخصص کمک بگيريد:شايد شما وارد يک مرحله بحراني شده باشيد و درصورتي که براي رها شدن از آن قدم برنداريد ممکن است چيزهاي زيادي را از دست بدهيد.

اگر همسرتان موج منفي مي فرستد

اگر وضعيت برعکس است و اين شما هستيد که با همسري منفي بين و غرغرو ازدواج کرده ايد اين گناه نيست اما يک قانون نانوشته مي گويد، اگر دوست داريد زندگي آرامي داشته باشيد، بهتر است خودتان براي آوردن آرامش پيش قدم شويد. ما در اين متن به شما نکاتي را پيشنهاد مي کنيم که مي توانند به شما براي مثبت انديش کردن همسرتان کمک کنند.
- خودتان مثل غرغرو ها و منفي بين ها رفتار نکنيد.
- اگر همسرتان پيشنهاد کمک تان را رد کرد، برخورد تندي با او نداشته باشيد.
- سعي کنيد با دوستان خانوادگي تان که نگاهي مثبت دارند بيشتر وقت بگذرانيد و رفت وآمد کنيد.
- از همسرتان بخواهيد حتي براي يک بار در هفته هم که شده، با شما به پياده روي بيايد.
- قدر دستاوردهاي همسرتان در زمينه هاي مختلف را بدانيد و با آن ها مثبت برخورد کنيد.
- همسرتان را ترغيب کنيد که سراغ تجربه هاي تازه اي و کارهاي جديد برود.
- اگر همسر شما منفي بافي مي کند از عوض کردن موضوع نترسيد و سعي کنيد بحث را به سمت موضوعي مثبت هدايت کنيد.
- اگر تلاش هاي تان کارساز نيست از يک روان شناس کمک بگيريد؛ شايد همسرتان به يک درمان احتياج داشته باشد.
 
منبع: مجله زندگي ايده آل 

جنبش اعتراضی در امریکای شمالی با شعار اصلی «ما 99 درصد هستیم» شروع شد. این شعار از یک پست وبلاگی گرفته شده بود. در اواخر ماه آگوست سال 2011 وبلاگ Tumblr در پستی به نابرابری‌های اقتصادی امریکا اشاره کرد و مفصل این مساله را بحث کرد و نشان داد که فاصله‌ی طبقاتی در امریکا چه رشد سنگینی داشته است. مطالعات اقتصادی نشان می‌دهد که در سال 1980 میلادی، 1 درصد ثروتمند آمریکا، 9.1 درآمد کلِ جامعه را در دست خودشان داشتند ولی در سال 2006، همین 1 درصد توانسته بود 18.8 کل درآمدها در امریکا را به جیب خودش بریزد. نویسنده وبلاگ می‌گفت: «99 درصد مردم دارند هزینه‌ی اشتباهات این 1 درصد در اقلیت قرار گرفته را از جیب خودشان می‌پردازند».

در حالی که آمارهای دولتی نشان می‌دهند در سی سال گذشته، درآمد این 1 درصد دو برابر شده است، همین آمارها می‌گویند این 1 درصد 37 درصد کمتر از گذشته مالیات پرداخت می‌کنند. بین سال‌های 1992 تا 2007 درآمد 400 ثروتمند امریکایی 392 درصد افزایش پیدا کرده است و در سال 2009 میلادی، میانگین درآمد این 1 درصد ماهیانه 960 هزار دلار و حداقل حقوق‌شان 343 هزار دلار بوده است. در سال 2007 میلادی، 1 درصد جامعه دارای 34.6 درصد کل ثروت جامعه و 19 درصد جامعه دارای 50.5 درصد ثروت کل مملکت بوده‌اند. یعنی 20 درصد امریکا صاحب 85  درصد کل کشور است ولی 80 درصد جمعیت فقط 15 درصد ثروت و امکانات را در دست خویش دارد. در طول دوران رشد اقتصادی سال‌های 2002 تا 2007 میلادی، درآمد 1 درصد جامعه 10 برابر سریع‌تر از 99 درصد جامعه بیشتر می‌شد ولی بعد از شروع بحران اقتصادی، درحالی‌که 36.1 درصد طبقه متوسط مجبور به فروش خانه‌شان و تغییر محل سکونت‌شان شدند، تنها 11.1 درصدِ‌ این 20 درصد جامعه، مجبور به تغییر محل سکونت‌شان گشتند.

در طول روزهای جنبش، چهره‌های برجسته‌ی فرهنگ و هنر همراه این جنبش شدند اما واقعاً چقدر برابر خواسته‌های مردم امریکا در این برنامه‌ها حاضر شده بودند و اگر خواسته‌های مردم به واقعیت بپیوندند، این چهره‌ها چقدر می‌توانند از درآمدهای امروزی خود به نفع مردم دست بکشند؟ مجله‌ی «فورچون» فهرست از پردرآمدترین چهره‌های هنرمند در سال گذشته‌ی میلادی منتشر کرده است شامل بر:

1 – استیفن اسپیلبرگ – 332 میلیون دلار درآمد سالیانه

2 – هوارد استِم – 302 میلیون دلار درآمد سالیانه

3 – اپرا وینفری – 225 میلیون دلار درآمد سالیانه

4 – گروه موسیقی یو دو – 110 میلیون دلار درآمد سالیانه

5 – جری سین‌فیلد – 100 میلیون دلار درآمد سالیانه

6 – گروه موسیقی رولینگ استون – 90 میلیون دلار درآمد سالیانه

7 – تایگر وودز – 90 میلیون دلار درآمد سالیانه

8 – دن براون – 88 میلیون دلار درآمد سالیانه

9 – جری بروکهیمیر – 84 میلیون دلار درآمد سالیانه

 10 – گروه ایگلز – 70 میلیون دلار درآمد سالیانه

11 – دیک ولف – 70 میلیون دلار درآمد سالیانه

12 – تام کروز – 67 میلیون دلار درآمد سالیانه

13 – میشل شوماخر – 58 میلیون دلار درآمد سالیانه

14 – آندرو لیولد وِبِر – 56 میلیون دلار درآمد سالیانه

15 – بروس اسپرینگ‌استین – 56 میلیون دلار درآمد سالیانه

16 – محمد علی – 55 میلیون دلار درآمد سالیانه

17 – گروه هنرپیشگان «اسپرانوز» - 52 میلیون دلار درآمد سالیانه

18 – فیل مایکلسون – 47 میلیون دلار درآمد سالیانه

19 – دکتر فیل مک‌گراو – 45 میلیون دلار درآمد سالیانه

20 – دونالد ترامپ – 44 میلیون دلار درآمد سالیانه

21– سیمون کووِل – 43 میلیون دلار درآمد سالیانه

22– گروه موسیقی «50 سنت» - 41 میلیون دلار درآمد سالیانه

23– پائول مک‌کارتنی – 40 میلیون دلار درآمد سالیانه

چهره‌های فرهنگی، پول مردم را کسب می‌کنند ولی آیا واقعاً کار این‌ها چنین رقم‌هایی می‌ارزد؟ آیا ساختن یک فیلم، نوشتن یک رمان، یا اجرای موسیقی، یا ورزشکار موفقی بودن چه تفاوت آشکاری با کار یک عمر یک آتش‌نشان، کارمند بانک یا نگهبان مدرسه، یک پرستار یا یک پزشک دارد که شایسته‌ی چنین درآمدهایی شده است؟ درآمدهایی که هرکدام برابر بدهی‌ها ده‌ها هزار نفر از مردم امریکا به ساختار اقتصادی سرمایه‌داری این کشور است.

***

ادامه عكس ها در ادامه مطلب

***

اسلام عليك يا علي بن موسي الرضا